افکار زیادی تو ذهنته ... نمیدونی میخوای چیکار کنی با این مشکلات کوچک و بزرگ ! دفتر تلفن رو باز میکنی یه نگاه میندازی هیچ کدوم اون کسانی نیستن که به درد تو بخورن ... ! دوباره تو فکر میری ! میبینی هر جوری هست باید این مشکل رو حل کنی اما نمیدونی چه جوری ... دوست نداری از این بزرگتر و بدتر شه !!! تو تمام سعی خودتو میکنی اما نه جوری که به خودت لطمه بزنی ... بهترین راه رو انتخاب میکنی ... گازشو میگیری و میری ! کارتو شروع میکنی با کلی امید و شوق و آرزو ... تا اینکه میبینی کلیدی که برای باز کردن قفل این مشکل آوردی اشتباهه !!!