تراوشات ذهن خلاق یک نادان
تراوشات ذهن خلاق یک نادان
من یه دنیا دارم ... یه دنیای خیلی قشنگ ... یه دنیایی پر از رویا ...خیلی بزرگ و مطمئن ... دنیای من دو تا ماه داره ...دو تا ماه روشن و زیبا که وقتی بهشون نگاه میکنم خودمو میبازم ... دنیا من یه دریا داره پاک و زلال که منو تو خودش غرق کرده ! من شنا بلد بودم ولی دریا منو به قعر خودش برد و پناه داد .. من الان زیر این دریا زندگی میکینم ... در عمق وجودش ... اینجا هیچکس نیست منم و دنیام ! دنیا به من میخنده و با صدای خندیدنش درون من به لرزه میوفته ... لرزشی که من دوستش دارم ! دنیای یه کمی هم غم داره اما تموم میشه و من دنیامو بر میدارمو میرم به دور دستها ...جایی که بتونم توی دنیام گم بشم ! من دنیامو دوست دارم !
زیر اب یه ذره سرد نیست؟!!
من ترجیح میدم افتابو
یه افتاب خاص
نوشته هاتو تا اینجا که خوندم دوس دارم
اگه دوست داشتی به منم سر بزن تا بیشتر سر بزنیم!
مرسی
الان اینایی که نوشتی خیلی خلاقانه اس؟ یا قراره اون خلاقیته رو بعدا رو کنی؟
سلام ... نه اینا خلاقانه نیس ... همون بگم بعدا رو میشه به نفعمه !!!